حالم یکمی بده
علتشو میدونم
و کارخاصی ازم برنمیاد
خوابم میاد
بلید حدود ۳۰ تا سی دی بدم رایت کنن
ی فکری بحال جزوات ناقصم کنم
تماس با خواهرم
تنظیم مهمونی امشب و فردا
و یلدا
و ارشد
و کار مدرسه
و نظافت خونه و ..
ولپتاپمو ببرم
خستم...
دلتنگم
دلم برای س تنگ شده
برای ح
برای بغل کردن خانوم س
برای گریه تو اغوش خدا
خداااااااا
خواب حرم رو دیده بودم!
اینکه سخت صبحونه دادن!
تو‌خواب صبحونه حضرتی بود!
و تو بیداری....
عجب
الحمدلله
کنکور ارشد....
خداسا خیرو برام رقم بزن
خیر
خیر
خیر
هیچ تصمیم مشخصی ندارم ..فعلا
احساس نیاز به افراد، ذلیل میکنه ادمو
یه نوع ذلت نه چندان قشنگ
ولی احساس نیاز و ذلت در مقابل خدا
یه حال خوبی توشه
میدونی
باید بفهمیم که نیازهامون همش با خدا رفع میشه
الیس الله بکاف عبده؟!
وقتی نیازهارو میبری پیش خدا عرضه میکنی
خدا کفایت میکنه و اسباب رفع نیازت رو فراهم میکنه
و در کنارش با دین بهت گفته چکار کن
یدونه روایت گذاشته،
یه نقل از یه محدث
نقل از چند مرجع نه چندان مطرح!
و بعد چوب زدن و اتصال این نقل ها به مطلبی که اصلا اون مطلب رو نمیدونه حتی!!!!!
فکن من بیام درباره عناصر داخلی جسمی نظر بدم که اصلا ماهیت اون جسم رو نمیدونم :|||
میدونم نیتش خیره
تلاشمو کردم
نفهمید
گاهی مطلبی رو برای انتشار توی کانال یا اینستا ک مینویسم، از یه استاد میپرسم که ایا درسته همش و غلط و تالی فاسد داره یا نداره
ولی چه بسیار مطلب اشتباه دینی تو نت...مارو حرص میده
کاش اینقدر احساس خود دانایی نداشتیم...
قدم اول فهم، اعتراف به ندانستن است.
طرف چندتا کتاب خونده و تو ی دانشگاه خوب درس خونده
فکر کرده الان میتونه اندازه یه ایت الله بغهمه!!
اندازه ی عارف حتی!!
شیوه مطلب نویسیش غلطه، شیوه مباحثه اش غلطه
بعد دیگران رو ب شرک خفی متهم میکنه!
بهش گفتم استدلال از روی یککک حدیث غلطه و شیوه علمی نیست
ولی ظاهرا نفهمید و خودشو داناتر دونست!
زیاد خوب نیس ادم گول دانشگاهشو بخوره!!!
از اون دانشگاه ادم بی اخلاق هم اومده بیرون...
بی اخلاقی ک مثلا خیلی درد دبن هم داره!
پناه بر خدا
ببخشیدخداجان
وقتی ادم خوبا اذیتم میکنن، بیشتر اذیت میشم
چون باورش برام سخته
نقطه سیاه و بدش اینه که گاهی از چشمم میفتن کمی..
گاهی فکر میکنم ک چی میشه که ادما بعد از گذشتن طول مدت اشنایی مدل رفتارشون کم کم عوض میشه
چرا اولش عزیزی و لی لی ب لالات میذارن و برای چیزای الکی ازت عذرخ.اهی میکنن
ولی وقتی جدی میزنن تو پرت، انگار هیچ کار بدی نکردن!
البته
مهم نیست
کاش میشد رسالمو تحویل بدم و جدی تر ب ارشدفکر کنم
مدرسه هنر اسلامی قم رو دیدم
خیلی قشنگ بود..
دوست داشتم میشد برم ولی حتما بابا اجازه نمیده برم قم
